دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

dont send

دل هیچکس مثل من غربت این جا رو نداره..

زندگی ارزش این همه اشکها رو نداره..







دیگه حرفای علاقه همه مردن توی دلم...

با تو بودن خیلی وقته که گذشته...

دیگه اسم تورو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه

نه فرقی داره...

چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به

پای تو سوختن...

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن..برای تو گریستن

وبه عشق و دنیای تو نرسیدن...

ایکاش میدانستی بدون تو و به دور از چشمهای قشنگ تو

زندگی چه ناشکیباست..

هر وقت فرصتی دست داد تا بنویسم نوشتم

هر وقت نوشتم بارها و بارها اونو خوندم

اما گاهی اونو به کسی که براش نوشته بودم

ندادم... نمیدونم چرا؟

من توی پوشه شعرام یه صفحه درست کردم

که اسمش رو گذاشتم :dont send

اما این یه دونه رو میخوام تقدیم کنم به اونی

که تموم دنیای منه...

دوستت دارم به واسطه ی چشمانت

به واسطه ی آن عشق که وجود تو را تنها بهانه

ای برای زنده ماندن من قرار داد

ولی افسوس..

ولی افسوس..که من فقط چند صباحی در

این دنیا باقی خواهم ماند و آن عشق تو است

که به من امان نمیدهد

دوستت دارم....

عشق یعنی:::::::

این همه آسمان...

این همه ستاره...

این همه آدمهای جفت جفت...

چرا همه به دست های ما نگاه می کنند؟؟!!

عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــق نمی پرسه تو کی هستی عشــــــــق فقط میگه: تو ماله منی 
عشــــــــــــــــــــق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه: توی قلـــــــــــــب من زندگی می کنی
عشــــــــق نمی پرسه چه کار می کنی فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته
عشــــــــــــــــــــــــق نمی پرسه چرا دور هستی فـــــــــــــقط میگه: هـــــــــــــمیشه با منی

انتظار

این روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه درده تمومه عاشقا پای کسی

نشستنه

این روزا سهم عاشقا حسرت و بی وفاییه جرم تمومشون فقط لذت

آشناییه

این روزا اشکمون فقط چاره بیقرارییه تنها پناه آدما عکسای

یادگارییه....

                          * * * * * * * * *       

          کمک کن از مسافرهای عاشق 

                                سراغ مهربونی رو بگیریم

          کمک کن  تا برای هم بمونیم 

                                کمک کن تا برای هم بمیریم

          بزار قسمت کنیم تنهایی مونو 

                                میون سفره ی شبه تو با من

          بزار بین منو تو دستای ما 

                                پلی باشه واسه از خود گذشتن......

       تا وقتی این جا بمونی بارون قشنگ و نم نمه 

          هوای رفتن که کنی مرگ گلای مریمه......

                                                               

سلام نامهربان...

ماهها است به خوابم نمیایی...ماهها است که از من بی خبری..

آیا باران چشمان مرا میبینی و چتر انگشتانت را برای

پاک کردن آنها نمی گشایی؟؟

نمیدانم فرد دیگری حاضر است مثل من سرزنش شودو باز هم

اولین و آخرین عشقش تو باشی؟

او هم حاضر است پس از روزها بی خبری به یادت در دلش جشن

دلتنگی بگیرد؟

میدانم که محبت های من دلت را زده...

اما هر وقت دلت از نامهربانی ها گرفت بدان که آغوش مهربانم

پذیرای توست...

اگر تا آن زمان گل شکفته اش پرپر نشده باشد

 

 

چه دردیست در میان جمع بودن....

 

ولی در گوشه ای تنها نشستن...

 

برای دیگران چون کوه بودن...

 

ولی در چشم خود آرام شکستن....

 

برای هر لبی شعری سرودن...

 

ولی لبهای خود همواره بستن...

 

به رسم دوستی دستی فشردن...

 

ولی با هر سخن قلبی شکستن...

 

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش...

 

ولی در بطن خود غوغانشستن ...

 

به غربت دوستان بر خاک سپردن...

 

ولی برق امید به خانه بستن...

 

 

 

سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه...

آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه...

غم دور از تو بودن چه بی بال و پرم کرد...

نرفت از یاد من عشقت سفر عاشقترم کرد...

 

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

 

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه

 

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

 

برام یه یادگاریه ...جز اون چیزی نمونده...

 

تنگ غروب بارون زده به شیشه

من میخوام پیشت باشم ولی نمیشه

دلم پر درده ...هوا چه سرده...

                  ببین روزگار با دل من چه کرده..؟

نشستم پشت پنجره منتظر 

 آروم ندارم هستم ملتهب

کاش پیشم بودی خوشگل ناز من

تویی تنها محرم راز من...

دستامو میگیرم بالا سوی خدا

که به درد عشق من نشم مبتلا  

نمیدونی بی تو من چه تنهام

تنها ترینم سلطان قلبام....

یاد خاطرات گذشته که می افتم

دستو پام شل میشه من می افتم

شر شر بارون صداش هنوز تو گوشمه

بار سنگین خاطرات رو دوشمه

بارون چه تند بیادش چه یواش

دل من خورده صد تا خراش

اینا همه تقدیره و سرنوشت

میخوام باشم پیشت توی بهشت

نمیخواد انگاری بارون بند بیاد

این لبهای تشنه بوس میخواد

چرا باید باشم از تو بی نصیب

این آدم مریض میخوادش طبیب

جذاب ترین چشم.. چشمهای توست

بهترین عشق ..عشق به توست

 

میخوام همه بدونن چه قدر دوستت

دارم

 

حتی اگه بارون بشم و من ببارم..

 

 

 jane man chopki ..chopki..

sari donya ci chopki...

tomni esi bategahi....

delmera kogaya.....

دلم برات تنگه....برگرد....

آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

رهگزری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه میرفت

صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم میکردم

او میگوید دوستت دارم.... ولی افسوس

مثل شروع همه ی قصه ها یکی بود یکی نبود...

من بودمو تو بودی و یه دنیا با یه عالمه آدم ...یه عالمه آدم با یه دنیاآرزو

یه ور دنیا من بودم تنهای تنها با یه دل شکسته...با یه قلب که هیچکی

صاحبش نبود با چشمایی که قسم خورده بود عاشقونه نگاه نکنه

با دستایی که قول داده بود دست هیچکی رو از عشق نفشاره

اون ور دنیا تو بودی ویه قلب عاشق؛یه دنیا آرزو.. با دلی که عذاب عشق

روچشیده بود با دستایی که توی تنهایی و سرما لرزیده بود...با چشمای

مغروری که اصلا نمیشد ازش خوند چه قدر ساده و راحت اشکی میشن

....

من اومدم تو هم اومدی یه جای دنیا به هم رسیدیم

چشمت اوفتاد توی چشمام... ته نگات خوندم چه قدر ساده ای ودوست

داشتنی نمیدونم تو از نگام چی خوندی اما...

انگار یکی توی دلت میگفت دیگه گمشده ت رو پیدا کردی

روزها اومدو رفت چه قدر توی تنهایی یواشکی به یادت بودم..در دل کردیم با

هم خدیدیم....گریه کردیم

برات از تنهایی هام گفتم ..برام از دلتنگی هات گفتی

چقدر واسم حرفای قشنگ زدی..از دوستی و عشق و محبت

اون روزا من بودم با یه دنیا بی اعتمادی...گفته بودم میترسم...آخه چشمای

کنجکاو مردم من و تو رو میپایید

من دیگه تو شده بودم تو دیگه من شده بودی...قلب من دیگه صاحب داشت

چشام قسمشو شکسته بود

اومدم دستمو بزارم توی دستات اما ترسیدم ..نمیدونم چی شد

کی منو تو رو از هم جدا کرد؟

آره چشم حسود دنیا و این آدماش عشق منو تو رو نظر کرده بودند

دستمو پس کشیدم تو باز خودت شدی و من باز خودم

منو تو به هم رسیده بودیم اما از کنار هم رد شدیم...

لحظه ی جدا شدن هر کدوم برگشتیم پشت سرمونو نگاه کردیم

اما یادمون رفت برای هم دست تکون بدیم صدای خنده ی حسودا رو

میشنیدم دلم لرزید نکنه اشتباه کرده باشم ..دوباره برگشتم

تو با یه چمدون پر از اشک میرفتی

صدات زدم فریاد زدی دیگه صدام نزن کاشکی اون لحظه ی آخر

بر می گشتی نگام میکردی...برات دست تکون دادم ندیدی

نمیدوم تو کجا رفتی و به کجا رسیدی..فراموشم کردی یا نه؟

حالا که نیستی فقط یه آرزوی محال واسم مونده..کاش اون لحظه ی

آخر که صدات زدم بر میگشتی و نگام میکردی شاید به جای دل من

دل اون حسودهارو میشکستی...

.

هیچ وقت کسی رو که دوست داری به خطر غرورت از دست نده

همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری

از دست بدی...

دیگه خسته شدم بس که شب و روز دعا کردم...

حتی خدا هم از بس صدای منو شنیده خسته شده

فقط اینو بدون هیچ وقت نمیبخشمت ....آه من همیشه دنبالته

منتظر اون روز میمونم که التماسم بکنی که نفرینم رو پس بگیرم

اما اون روز من غرورم رو به خاطر تو .....

 

میتونید واسم آف بزارید==========>    m_n558@yahoo.com