دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

دختر آرام

آبیترین آبی عشق رنگ احساس منه

وقتی دلم میگیره با خدا صحبت میکنم

وقتی غصه هامو بهش میگم بهم آرامش میده

وقتی بهش میگم چقدر تنهام باهام حرف میزنه

وقتی ازش چیزی میخوام اون بهم میده

ولی............

وقتی بهش میگم یه نفر رو دوست دارم

هیچی بهم نمیگه

فقط بهم نگاه میکنه

منتظرم یه چیزی بهم بگه

ولی تنها چیزی که به من گفت فقط همین بود که .....

من بنده هامو با عشق آفریدم واسه همین به همشون

عشق دادم تا با عشق زندگی کنند

واخرین حرف خدا این بود که اگه عاشق کسی شدی

تا آخر عمر باهاش باش .

 

وقتی به اطرافم نگاه میکنم لیلی و مجنون های زیادی را میبینم

چقدر عاشقانه همدیگر را می پرستند و چقدر زیباست

چه زیبا فرهاد بخاطر شیرین کوه را می کند و معروف می شود به فرهاد کوه کن

و چه زیبا مجنون بخاطر لیلی کشته می شود

و چه زیباست که من به خاطر تو.....

همه اشک والتماس ام ، همه اشک و التماس ام ،دوباره دیدن روته

توی کوچه ی قدیمی ، نشستن پا گفتگوته

اگه حتی یه شبی،اگه حتی یه شبی ، گذر کنی از خواب ما

می بینی این دل خسته ،شبها هم به جستجوته،شبها هم به جستجوته... 

بی تو، تو این ، شبهای بد  

گریم ،دیگه در نمی یاد

حرف غم انگیزدلم    

    جز تو کسی رو نمی خواد 

از چی بگم تا دل من  

لحظه ای آروم بگیره؟

دیو سیاه غصه ها

توی کدوم شب می میره؟

از چی بگم وقتی دلم

از دل تو دور می مونه

وقتی که قلب پاک تو

هیچی ازم نمی دونه

می خونم، به خدا می خونم

از چشای معصوم تو

تو، حرف های تو رو

می دونم ، به خدا می دونم

اون که جدا کرده

روحمو ،قلب تو رو

 

 

دنیا دیگه مثل تو نداره

آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

رهگزری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه میرفت

صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم میکردم

او میگوید دوستت دارم.... ولی افسوس

مثل شروع همه ی قصه ها یکی بود یکی نبود...

من بودمو تو بودی و یه دنیا با یه عالمه آدم ...یه عالمه آدم با یه دنیاآرزو

یه ور دنیا من بودم تنهای تنها با یه دل شکسته...با یه قلب که هیچکی

صاحبش نبود با چشمایی که قسم خورده بود عاشقونه نگاه نکنه

با دستایی که قول داده بود دست هیچکی رو از عشق نفشاره

اون ور دنیا تو بودی ویه قلب عاشق؛یه دنیا آرزو.. با دلی که عذاب عشق

روچشیده بود با دستایی که توی تنهایی و سرما لرزیده بود...با چشمای

مغروری که اصلا نمیشد ازش خوند چه قدر ساده و راحت اشکی میشن

....

من اومدم تو هم اومدی یه جای دنیا به هم رسیدیم

چشمت اوفتاد توی چشمام... ته نگات خوندم چه قدر ساده ای ودوست

داشتنی نمیدونم تو از نگام چی خوندی اما...

انگار یکی توی دلت میگفت دیگه گمشده ت رو پیدا کردی

روزها اومدو رفت چه قدر توی تنهایی یواشکی به یادت بودم..در دل کردیم با

هم خدیدیم....گریه کردیم

برات از تنهایی هام گفتم ..برام از دلتنگی هات گفتی

چقدر واسم حرفای قشنگ زدی..از دوستی و عشق و محبت

اون روزا من بودم با یه دنیا بی اعتمادی...گفته بودم میترسم...آخه چشمای

کنجکاو مردم من و تو رو میپایید

من دیگه تو شده بودم تو دیگه من شده بودی...قلب من دیگه صاحب داشت

چشام قسمشو شکسته بود

اومدم دستمو بزارم توی دستات اما ترسیدم ..نمیدونم چی شد

کی منو تو رو از هم جدا کرد؟

آره چشم حسود دنیا و این آدماش عشق منو تو رو نظر کرده بودند

دستمو پس کشیدم تو باز خودت شدی و من باز خودم

منو تو به هم رسیده بودیم اما از کنار هم رد شدیم...

لحظه ی جدا شدن هر کدوم برگشتیم پشت سرمونو نگاه کردیم

اما یادمون رفت برای هم دست تکون بدیم صدای خنده ی حسودا رو

میشنیدم دلم لرزید نکنه اشتباه کرده باشم ..دوباره برگشتم

تو با یه چمدون پر از اشک میرفتی

صدات زدم فریاد زدی دیگه صدام نزن کاشکی اون لحظه ی آخر

بر می گشتی نگام میکردی...برات دست تکون دادم ندیدی

نمیدوم تو کجا رفتی و به کجا رسیدی..فراموشم کردی یا نه؟

حالا که نیستی فقط یه آرزوی محال واسم مونده..کاش اون لحظه ی

آخر که صدات زدم بر میگشتی و نگام میکردی شاید به جای دل من

دل اون حسودهارو میشکستی...

.

هیچ وقت کسی رو که دوست داری به خطر غرورت از دست نده

همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری

از دست بدی...

دیگه خسته شدم بس که شب و روز دعا کردم...

حتی خدا هم از بس صدای منو شنیده خسته شده

فقط اینو بدون هیچ وقت نمیبخشمت ....آه من همیشه دنبالته

منتظر اون روز میمونم که التماسم بکنی که نفرینم رو پس بگیرم

اما اون روز من غرورم رو به خاطر تو .....

 

میتونید واسم آف بزارید==========>    m_n558@yahoo.com