نمی دونم مریضیه ، یا احساس عزیزیه!؟
!نمی دونم سادگیه ، یا این همون عاشقیه!؟
نمی دونم دردم چیه ، گناهی که کردم چیه!؟
نمی دونم اینی که داره می کوبه تو قلبم چیه!؟
هر چی که هست دیگه داره ، می کشتم به جون تو
فکر میکنم بمیرم بدون تو
آره هرچی هست داره قلبمو از جا میکنه
دیگه داره دلو آتیش میزنه
نه نه ، نمیشه ، تورو ببوسم من که دیگه ، نداری دوسم ، نگو که باید بری هنوزم
نه نه ، نمیشه ، تورو ببوسم من که دیگه ، نداری دوسم ، نگو که باید بری هنوزم
کاش میشد یه بار دیگه منو ببینی اقلاً و
مثه اون روزا بازم بیای بشینی بغلم
روزایی که دوسم داشتی ولی نه زیادی
همون روزایی که جواب منو با نه میدادی
نه از اون موقع یه سر هم به دل تنگم نزدی
سرت شلوغه خب حق داری زنگم نزنی
وقتی میری نمی زنی به من حتی یه سری
خب مشخصه که اون موقع با صد تا دختری
هرکی هر حرفی که دلش میخواست پشتم زد
وقتی دیدم تو باور می کنی خشکم زد
دوستی شده بود دعوا و فحش یکسره
گفتی میخوای بری گفتم برو خوش بگذره
میدونستی اگه بری خیلی غصه میخورم
میدونستی که دمه دستم هر چی قرصه میخورم
ولی رفتی بدون گفتن کلمه ای
حالا برو با یه کس دیگه اگه طلبه ای
_ نه نه ، نمیشه ، تورو ببوسم من که دیگه ، نداری دوسم ، نگو که باید بری هنوزم
نه نه ، نمیشه ، تورو ببوسم من که دیگه ، نداری دوسم ، نگو که باید بری هنوزم
سلام
زیبا بود و دلنشین
حیف بود بدون اینکه بنویسم برایتان از اینجا برم .
اگر قسمت شد بازهم می خونمتان
.سلام دیر کردم ولی هستم همیشه تا اخرش شکستم افسرده ام خسته ام الان هیچی نستم ولی دوست دارم عاشقانه میپرستمت بهار دلم واست شب و روز میتپه به امید داشتنت دیدنت بوسیدنت عاشقتم
به که پیغام دهم؟
به شباهنگ که شب مانده به راه؟ یا به اندوه کلاغان سیاه؟ به پرستو که سفر میکند از سردی فصل؟ یا به مرغان نکوچیده ی شهر؟
به که پیغام دهم؟
...؟که به یادت هستم ،که تورا دوست دارم.
تو که نیستی
دنیام رنگ سوخته می گیره
می دونی چرا سوخته
زندگی مث یه آتیش می مونه که هر وقت باشی
زندگیم آتیش می گیره و همه چیز گرمه دلنشینه با حضورت
وقتی نیستی مث یه خاکستر می مونه که اتیشش زیر خاکستره و منتظره حضور تو در خود می سوزه
.............
تو که خودت رو معرفی نمی کنی
من چی بنویسم
تو می ترسی
برام بنویس همونی هستی که من فکر می کنم
دوست دارم
بای
سلام
اومدم
قشنگ بود
عزیزم بگو با چه اسمی لینکت کنم
نمی دونم تو - خانم - م - ج - نیستی یا م - پ - روی نمی شناسی
فک میکردم بی تو میمیرم.. اما انقدر نبودی که وقت مردن وقتی از خودم پرسیدم دارم برای کی میمیرم؟ دیدم هیچکی نیست.. انگاری کل عمرم یه خواب بود
من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصهها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکِشَد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی میپرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
مرسی که سر زدی
وبلاگ زیبای داری
موفق باشی