با یادش و بیاریش
ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم
در حالیکه قلبت از محبت بی نیاز است
چگهنه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری می شود
بگذار نامت را تکرار کنم
نامت زیباست
دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا طلسم کرده ای
من این گونه نبودم تو عشق را با من آشنا کرده ای
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانیکه با تو هستم به آسمان بیکران پرواز میکنم
گرچه پایان راه را نمی دانم
پس بدان دوستت دارم....برای همیشه
گفتند زندگی را با مرام عاشقی آغاز کن .....
گفتم آغازی نیست ..... عشق مقدس تر از این واژه های خالی از احساس است !
گفتند مگر تو کجایی هستی ..... عجیب میگویی !
گفتم نمیدانم کجایی ام .... فرزند همین خاکم ......
اندکی خاکی تر از خاک !
گفتند به سلامت ......خدایت بیامرزد !
سلام
شعرت قشنگ بود ولی خودت واسه من یه چیزه دیگه هستی
خدا یا نزار اونایی که همدیگه رو دوست دارن از هم جدا شن
وب لاگ خوبی داری موفق باشی
سلام ...
مطالبتون قشنگ بود من یکی از آشناهای عمو هستم ...
از آشناییتون خوشبختم ... پیروز باشی .
دل خسته را دریاب
سلام وب قشنگی داری امیدوارم موفق باشی
ممنون که لینک کردی .من بی اجازه لینک کرده بودم
..
آی دی هم نوشتم...من معمولا شبها آن هستم...